The Boy and the Heron

سه سال پس از جنگ، ماهیتو ماکی مادرش را در یک آتش سوزی غم انگیز در بیمارستان از دست می‌دهد. مدتی بعد، پدرش با ناتسوکو، خواهر کوچک‌تر مادر ماهیتو ازدواج می‌کند. آن‌ها ماهیتو را از توکیو خارج می‌کنند تا در خانه‌ی روستایی مادر مرحومش پناه بگیرد. در آنجا، ماهیتو مدام مورد تمسخر یک مرغ ماهی‌خوار خاکستریِ عجیب و غریب قرار می‌گیرد که به نظر می‌رسد به او علاقه‌مند شده است. ماهیتو که نمی‌تواند با از دست دادن مادر خود کنار بیاید و در تلاش برای سازگاری با یک زندگی جدید در یک مکان ناآشنا است، از اینکه ناتسوکو باردار است شوکه می‌شود. بدتر از همه، مرغ ماهی‌خوارِ مزاحم می‌تواند صحبت کند و ادعا می‌کند که مادر ماهیتو هنوز زنده است. مرغ ماهی‌خوار با فریب دادن و کشاندن او به برج مرموز نزدیک خانه، می‌گوید که ماهیتو می‌تواند او را از مرگ نجات دهد، اما پسر به راحتی فریب نمی‌خورد. با این حال، زمانی که ناتسوکو ناپدید می‌شود، ماهیتو او را در حالی که به داخل برج مرموز می‌رود مشاهده می‌کند و مجبور می‌شود برای نجات او وارد برج شود. او بعد از مدتی کوتاه خود را در حال سقوط به دنیای دیگری پایین‌تر از دنیای خود می‌بیند، جایی که به نظر می‌رسد مرگ و زندگی در هم تنیده شده‌اند. درحالی که ماهیتو در این قلمروی غریبه برای یافتن ناتسوکو حرکت می‌کند، برای بازگشت به خانه، باید معنای واقعی زندگی را بفهمد.